همه میگویند، کهکشان پروکسیما. امّا به نظر من، پروکسیما یک اقیانوس بی کران است. شاید بپرسید چرا اقیانوس؟ من از واژه اقیانوس استفاده میکنم چون، فضانوردی را بلد نیستم، امّا دست و پا شکسته توانایی دست و پا زدن در آب را دارم و با رها شدن در این اقیانوس، مشغول به تسلط کمل روی آن هستم. من ظهره میرزائی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تجارت الکترونیک در دانشگاه علامه طباطبائی هستم. از کودکی علاقه زیادی به نوشتن داشتم. پدرم قلمی در نوشتن دارد و چند جلد کتابی را به چاپ رسانده است. من هم از کودکی دوست داشتم مسیر او را ادامه بدهم.
در این مقاله توضیحاتی از تجربه حضور 3 ماهه در پروکسیما و همه مسائلی که در این مدت پشت سر گذاشتهام را بیان میکنم. در این سه ماه حضور در دوره کارآموزی یاد گرفتم که بنویسم، از آن لذت ببرم و کسب درآمد کنم. اگر علاقهمند به تولید محتوا هستید، تا انتهای مقاله همراه من باشید تا تجربه حضور در این دوره را، با شما به اشتراک بگذارم.
ماه اول دوره کارآموزی، خود شاخ پنداری کاذب خود را کنار بگذارید!
اگر دوباره از شور و علاقه خود هنگام پذیرش در این دوره و شروع آن در جاده بنویسم، زیاده گویی کرده ام. چون در مقاله اولین دوره حضور در کارآموزش پروکسیما به صورت مفصل درباره آن نوشته ام. امّا اگر از خود خفن پنداری آن دوره بنویسم باز هم کم نوشتهام. فکر میکردم چون معلم انشا دوران مدرسه و اطرافیان در خانواده از 4 خط بلغوری که کردهام تعریف کردهاند، باید جای استاد را هم در اختیار من بگذارند. اولین چالشی که با آن مواجه شدم نگارش محتوایی درباره یک محصول خاص بود که اصلاَ نمیدانستم از کجا باید شروع کنم و به بدترین شکل پیش رفتم. چالش دوّم من زمانی بود که، در سطح نمرات متوسط کلاس، قرار گرفتم و کمی از باد غرورم کم شد. یکی نیست که بگوید اگر شناگر قهاری بودی اصلاَ چرا در کارآموزش شرکت میکردی؟ در شروع مسیر امواج طوفانی بودند و فهمیدم باید با احتیاط بیشتری مسیر را طی کنم.
ماه دوم، تلاش برای کسب بهترین جایگاه در دوره پروکسیما
بعد از اتمام آزمون اوّل، تصمیم خود را گرفتم. هدف من دستیابی به بهترین نمره کلاس است. مسیر در ماه دوّم کمی سخت شده بود. باید دست میجنباندم. هر روز صبح با اشتیاقی مضاعف از خواب بیدار شده و منتظر فرستادن لینک کلاس و بررسی مقاله خود بودم. دوست داشتم تا، تمامی ایرادات مقالهام گرفته شود و برای نگارش مقاله بعد، آنها را تکرار نکنم. نمیدانم باز هم به خاطر اعتماد به نفس کاذب بود یا واقعاَ در مسیر رشد قرار گرفته بودم؟! بعد از پایان آزمون این مرحله توانستم یکی از بالاترین نمرههای کلاس را کسب کنم. خوشحال بودم امّا هنوز به بهترین نمره دست نیافته بودم.
ماه سوم، دوره کارآموزی پروکسیما هم نصفه ماند!
تقریباَ در دی ماه به سر میبردیم. فشار مقالات و ارائه گزارشات از یک طرف، آمادگی برای امتحانات پایان ترم از طرفی دیگر امانم را بریده بود. شاید در روز فقط یک ساعت و نیم فرصت برای نگارش محتوای کارآموزی داشتم. از شدت خستگی، نصفه و آنها را اشتباه به پایان میرساندم. فردای آن روز بعد از بررسی مقالهام و پیدا کردن 10 اشتباه نگارشی، املایی و جملات غلط فقط دوست داشتم با سر خود، دیوار را نوازش کنم.
جالب است که قسمت سخت کارآموزش با سختترین امتحان پایان ترم دانشگاه من، تداخل پیدا کرد. متاسفانه قادر به شرکت در آزمون سوم کارآموزی نشدم. با خود گفتم:« هرکاری رو که شروع کردی نصفه ولش کردی تو آخرش هیچی نمیشی.» و خیلی دلسرد کننده بود که باز هم نتوانستم.
فرصتی دوباره برای ادامه دوره کارآموزی تولید محتوا
بعد از یک صحبت کوتاه با خانم ابوالقاسمی و اجازه ایشان برای شرکت دوباره در امتحان، دو متری به هوا پریده و توانایی سکته از شدت هیجان را داشتم. پس دوباره دست به کیبورد شدم. فقط 5 جلسه باقی مانده بود و من دوباره در مسیر درست قرار گرفته بودم. این بار سعی به ارائه بهترین محتوای خود در کلاس داشتم. ولی باز هم در کلاس ایراداتی از وسط مقالهام رخ نمایان و به من زبان درازی میکرد. تنها نکته دل گرم کننده، مقایسه نوشته هایم از ابتدای دوره تا آن لحظه بود.
به پایان آمد این دوره کارآموزش، حکایت همچنان باقی است
جلسه آخر دوره کارآموزش بود و من منتظر شنیدن نتایج. بعد از خروج ناموفق در سکشن سوم دوره، دیگر امیدی به کسب رتبه عالی نداشتم. راستش را بگویم چند روز قبل هم به دنبال پیدا کردن فرصت شغلی در حیطه تولید محتوا بودم، که البته با شکست مواجه شد. بعد از اعلام نتایج و کسب رتبه A از شدت ذوق با دست و پا و صورت حرکاتی در میآوردم که اگر در آن لحظه کسی در کنار من بود، حتماَ و بدون شک شماره یک بیمارستان برای بیماران روانی را میگرفت.
در این دوره یادگرفتم که بنویسم، دانستههای خود را با دوستانم به اشتراک بگذارم و بجنگم. شاید تملق به نظر بیاید ولی، شرکت در دوره کارآموزی پروکسیما یکی از بهترین تجربههای 25 سال زندگی من بود.
بی صبرانه مشتاق و منتظر شنیدن نظرات شما درباره تجربه 3 ماهه خود هستم.